چرا زن زندگی آزادی ؟
چرا زن زندگی آزادی ؟
عبارت زن ، زندگی ، آزادی ( و یا به کردی : ژن ، ژیان ، ئازادی ) ، شعاری سیاسی اجتماعی می باشد که نخستین بار توسط زنان مبارز کرد در کردستان ترکیه و پس از آن ، در جنگ بر علیه داعش استفاده شد . و از آن پس به دیگر تجمعات اعتراضی ، در سراسر جهان از جمله ایران ، راه یافت .
این شعار ، که یکی از اصلی ترین شعار های معترضین شهریور ماه ۱۴۰۱ است ، بعد از کشته شدن مهسا امینی توسط ماموران گشت ارشاد و پس از آن به دنبال اعتراضات به این قتل ، از سوی معترضین سر داده شد .
زن ، زندگی ، آزادی ، در واقع در پی نسبت دادن جنبش به یک جنسیت خاص ( زن ) نیست ، درست است که معطوف به وجه زنانه بشر می باشد . وجهی که از این سو به آن سوی آن ، هویت جنسی مشاهده می شود . ولی در تعریف زن و مرد ، نه تنها در سراسر تاریخ ، بلکه در بین مردمان هم نسل نیز اختلاف می باشد . چه آن مردم از یک سرزمین باشند ، و چه در پهنه گیتی پراکنده باشند .
این مسئله که در این میان شعاری یافت شود که حقوق مردان را فریاد بزند ، ممکن است در نگاه اول تلاشی بی ضرر در راه رسیدن به اتحاد ، و همچنین مطابق با معیار های عدالت باشد ، اما در حقیقت مردانه یا زنانه کردن اعتراضی می باشد که قصد دارد سیستمی را به عبارتی به زیر بکشد ، که با استفاده نمودن از منابع سرزمینی و به زور گلوله و سر نیزه در حال زنانه یا مردانه کردن محیط های اجتماعی بوده است .
برای سنجش میزان آزادی یک جامعه ، باید به آزادی زنان آن جامعه نگریست . در واقع شعار زن ، زندگی ، آزادی ، اگر فقط معطوف به حقوق زنان هم باشد ، باز هم این گامی به جلو برای تمامی افراد جامعه می باشد .
سوالی که ممکن است در این خصوص مطرح شود ، این امر است که : کدام یک از ارکان سه گانه این شعار مهم ، محور اصلی می باشد ؟ زن ؟ زندگی ؟ یا آزادی ؟
چرا که ممکن است در دنیای واقعی ، تعارض هایی میان این سه بخش به وجود آید . آن زمان است که باید گفت کدام یک اصل و کدام یک از آن ها ، تابع دیگری می باشد .
اندیشه دینی ، آزادی را تایید می کند که فرد را از : جهل ، اسارت ، ظلم ، عادت ، و ... آزاد نماید و عقل انسان را برای حرکت به سوی پروردگار ، قوی می سازد . در واقع آزادی اصیل است اما مطلق نمی باشد و باید در زندگی انسان ، حتما با مولفه هایی محدود گردد . اما چه چیزی مجوز این را دارد که آزادی های انسان را محدود نماید ؟ در اندیشه غربی فقط آزادی را خود آزادی محدود می کند به این معنا که : مردم تا جایی آزادند که باعث محدود شدن آزادی دیگران نشوند . برخلاف اندیشه دینی که ، مفاهیمی همانند : عدالت ، توحید ، معنویت ، و ... آزادی را قید می زنند .
زن نیز به اقتضاء جنسیت خود ، محدودیت هایی از جنس جسمیت می پذیرد ، که البته ممکن است نظایر آن برای مردان هم متصور باشد ، اما از نظر روح انسانی ، تفاوتی میان مرد و زن نیست . مفاهیم متعالی برای بانوان نیز همانند مردان مباح و حتی واجب می باشد ، مانند : حقیقت طلبی ، عدالت جویی ، رشد ، معنویت خواهی ، و به ثمر رسیدن استعداد های پنهان آنان .
بنابراین آن چیزی که در این شعار جامانده ، مفهومی به نام انسان می باشد . به عبارت دیگر ، انسان از تمامی قید های محدود کننده روحی و عقلی آزاد می باشد ، تا به تراز بالا تری از بندگی دست یابد .
جامعه زنان در طول چهل و یک سال حکومت جمهوری اسلامی ، بسیار تغییر کرده است و نه تنها اعداد و ارقام ، حتی وضعیت ظاهری این جامعه هم ، حکایت از سال ها عقب گرد در حقوق اولیه بانوان دارد .
پیش از انقلاب ، طیف های مختلف جامعه ( فارغ از بی حجاب یا با حجاب ) در کنار یک دیگر زندگی می کردند اما بعد از انقلاب ۱۳۵۷ ، جرقه های یکسان نمودن عقیده و ظاهر در میان بانوان با تصویب شدن اولین قانون ( حجاب اجباری ) علیه آزادی بانوان در سال ۱۳۶۲ شروع شد و به گونه ای عرصه بر بانوان تنگ شد ، که دیگر حتی بانوان حق حضور در ورزشگاه را هم نداشتند . اما عدم حضور بانوان در ورزشگاه ، تنها ممنوعیت بانوان نبود و نیست . بلکه ممنوعیت های دیگری همچون : ممنوعیت صدای بانوان در موسیقی ، محدودیت برای نوازندگان زن ، محدودیت هایی برای ورزشکاران زن ، محدودیت هایی مانند لزوم اخذ رضایت از همسر برای خروج از کشور ، نداشتن حق حضانت ، نابرابری های جنسیتی در کار و آموزش ، و ... از دیگر مواردی است که می توان به آن اشاره کرد .